روزی اعضای بدن دور هم جمع شدند تا برترین عضو را انتخاب کنند برای اینکه بر مسند ریاست بدن بنشیند. هر کدام از اعضاء شروع کردند از اهمیت و نوع فعالیت خود گفتن و اینکه چه نقش مهمی را در بدن بازی میکنند. از چشم گرفته تا گوش، از دست تا زبان و... در این میان آنکه از همه بیشتر سروصدا میکرد و خواهان ریاست بود، عضوی نبود جز مقعد که بقیه یا اعتنایی به او نمی کردند و اگر هم اعتنایی بود، ریشخند بود. در نهایت مغز را برگزیدند به عنوان ریئس بدن و هر عضو به جایگاه خود برگشت برای فعالیت، اما مقعد که از این انتخاب ناراضی بود، قهر کرد و گفت که حق او را خورده اند و او دیگر فعالیت نخواهد کرد. مغز به خوبی از پس ریاست بدن برمیامد و دستورات لازم را از طریق اعصاب به بقیه اعضاء میرساند و بدن بدون مشکل به زندگی و حیات خود ادامه میداد، تا این که موقع دفع رسید و مقعد در اعتصاب بود. بعد از چند روز تمام فعالیت های دیگر اعضا رو به اختلال میرفت. کل بدن را درد فرا گرفته بود، چشمها تار می دیدند، گوارش از حرکت افتاده بود. سیستم عصبی دچار مسمومیت شده بود. دست و پاها را یارای فعالیت نبود.